ملک و سرور عالم. شاه دنیا. خداوند گیتی. حاکم دوران. پادشاه دنیا: بیامد یکی فیلسوفی چو گرد سخنهای شاه جهان یاد کرد. فردوسی. کسی را که شاه جهان خوار کرد بماند همیشه روانش بدرد. فردوسی
ملک و سرور عالم. شاه دنیا. خداوند گیتی. حاکم دوران. پادشاه دنیا: بیامد یکی فیلسوفی چو گرد سخنهای شاه جهان یاد کرد. فردوسی. کسی را که شاه جهان خوار کرد بماند همیشه روانش بدرد. فردوسی
شهاب الدین. ابن جهانگیر از پادشاهان سلسلۀ بابری و از نواده های امیرتیمور گورکان است که از سال 1036 یا 1037 هجری قمری تا 1068 سلطنت کرده است. شاه جهان مردی هنردوست و هنرپرور بود و در عهد وی انواع صنایع ظریفه و فنون جمیله در هند بحد اتقان و کمال رسید دولتی باشکوه و با عظمت جلوه گر شد. شاه جهان و زنش ممتازمحل هر دو دارای ذوق و قریحۀ ادبی بودند و از او بسبب محیط شعر و ادب مخصوصاً فارسی که در دستگاه و دربار او وجود داشت حکایات و نوادر و مناسب خوانی و بدیهه سرایی نقل میکنند که کمال ذوق و فرهنگ این شاه و ملکه را میرساند در دورۀ شاه جهان ترکیب هنر ایرانی و هندی و فنون ایرانی در هند رواج پیدا کرد و می توان یکی از مظاهر ترکیب این دو تمدن را در عمارت تاج محل که در شهر اگره جهت مدفن زوجه اش ممتازمحل ساخته است دید. و تأثیر سبک معماری اسلامی و بالخصوص ایرانی در این بنا بخوبی مشهود است و کمتر سبک هندی در آن احساس میگردد. در بنای این ساختمان اثرهنرمندان ایرانی امثال امانت خان شیرازی و محمدخان شیرازی دیده می شود. امانت خان شیرازی خطاط که طغرانویس کتبیه های قرآنی آن روضه عالی است سال اختتام آن را چنین نوشته است: ’الفقیر امانت خان شیرای 1048 هجری قمری مطابق دوازدهم سنۀ جلوس مبارک’. از طرف دیگر شاه جهان که معاصر میرعماد حسینی قزوینی استاد خط نستعلیق است بقدری بخطوط او علاقه و شوق داشته است که صاحب تذکرۀ خوشنویسان می نویسد: هر کس برای شاه جهان قطعه ای از خط میر بهدیه می آورد منصب و شهریه ’یکصدی’ صله می گرفت. و حتی پس از قتل میر چند تن از شاگردانش موسوم به آقا عبدالرشید و سید علی نیریزی و خواجه عبدالباقی به دربار شاه جهان مهاجرت کردند و به آنها لقب ’جواهر قلم’ و ’یاقوت قلم’ و غیره اعطا گردید. صنعت زرگری و جوهرنگاری در عهد شاه جهان بدان پایه رسید که تخت مرصعی بنام ’تخت طاوس’ برای زیب بارگاه خود امر بساختن داد و در جشن نوروز سال 1635 م. / 1044 هجری قمریبر آن تخت جلوس کرد. این تخت که از نوادر تحف و آثار بوده مورد شرح و تفصیل مورخان و شعرای نامی آن زمان قرارگرفته است. بر اثر هنرپروری و ذوق و قریحۀ شاه جهان بوده است که شعرای برجستۀ ایرانی بدربار هند مهاجرت می کرده اند از جملۀ آنها که می توان نام برد صائب تبریزی است که قصیده ای در تاریخ جلوس شاه جهان سروده است و کالای سخن او در دربار شاه جهان خریدار داشته است. ابوطالب کلیم همدانی یا کاشانی در نزد شاه جهان و دربار او مقام والایی داشت. محمدقلی سلیم طهرانی در عهد این پادشاه از ایران بهند مهاجرت کرد و در نزد نواب اسلام خان وزیر اعظم معزز و محترم میزیست. قدسی مشهدی که لقب ملک الشعراء شاه جهان را داشت. و بالاخره دربار شاه جهان زمینۀ بسیار مستعدی جهت پرورش زبان و ادبیات فارسی بود. و در عهد همین شاه ترکیب و پیوند دو زبان هندی و فارسی که در قرن چهارم هجری در لاهور شروع شده بود در قرن یازدهم بحد کمال رسید. درباره علاقۀ شاه و ملکه بزبان فارسی داستانهایی نقل می کنند از جمله، اینکه شاه جهان روزی این مصراع را گفت: آب از هوای روی تو می آید از فرسنگها ملکه ممتاز محل بالبدیهه آن را جواب داد: وز هیبت شاه جهان سرمیزند بر سنگها. همینطور فرزندان شاه جهان، شاهزاده محمد شکوه و جهان آرا بیگم و روشن آرا بیگم که تحت تأثیر محیط شعر و ادب فارسی دربار قرار گرفته بودند. در سال 1658 میلادی اورنگ زیب شاه جهان را معزول کرد و خود به جای پدر به سلطنت نشست. رجوع به سرزمین هند تألیف حکمت ص 50، 93، 94، 109، 120، 119، 131، 125، 133، 134، 140، 125، 540، 148، 159 و لاروس شود
شهاب الدین. ابن جهانگیر از پادشاهان سلسلۀ بابری و از نواده های امیرتیمور گورکان است که از سال 1036 یا 1037 هجری قمری تا 1068 سلطنت کرده است. شاه جهان مردی هنردوست و هنرپرور بود و در عهد وی انواع صنایع ظریفه و فنون جمیله در هند بحد اتقان و کمال رسید دولتی باشکوه و با عظمت جلوه گر شد. شاه جهان و زنش ممتازمحل هر دو دارای ذوق و قریحۀ ادبی بودند و از او بسبب محیط شعر و ادب مخصوصاً فارسی که در دستگاه و دربار او وجود داشت حکایات و نوادر و مناسب خوانی و بدیهه سرایی نقل میکنند که کمال ذوق و فرهنگ این شاه و ملکه را میرساند در دورۀ شاه جهان ترکیب هنر ایرانی و هندی و فنون ایرانی در هند رواج پیدا کرد و می توان یکی از مظاهر ترکیب این دو تمدن را در عمارت تاج محل که در شهر اگره جهت مدفن زوجه اش ممتازمحل ساخته است دید. و تأثیر سبک معماری اسلامی و بالخصوص ایرانی در این بنا بخوبی مشهود است و کمتر سبک هندی در آن احساس میگردد. در بنای این ساختمان اثرهنرمندان ایرانی امثال امانت خان شیرازی و محمدخان شیرازی دیده می شود. امانت خان شیرازی خطاط که طغرانویس کتبیه های قرآنی آن روضه عالی است سال اختتام آن را چنین نوشته است: ’الفقیر امانت خان شیرای 1048 هجری قمری مطابق دوازدهم سنۀ جلوس مبارک’. از طرف دیگر شاه جهان که معاصر میرعماد حسینی قزوینی استاد خط نستعلیق است بقدری بخطوط او علاقه و شوق داشته است که صاحب تذکرۀ خوشنویسان می نویسد: هر کس برای شاه جهان قطعه ای از خط میر بهدیه می آورد منصب و شهریه ’یکصدی’ صله می گرفت. و حتی پس از قتل میر چند تن از شاگردانش موسوم به آقا عبدالرشید و سید علی نیریزی و خواجه عبدالباقی به دربار شاه جهان مهاجرت کردند و به آنها لقب ’جواهر قلم’ و ’یاقوت قلم’ و غیره اعطا گردید. صنعت زرگری و جوهرنگاری در عهد شاه جهان بدان پایه رسید که تخت مرصعی بنام ’تخت طاوس’ برای زیب بارگاه خود امر بساختن داد و در جشن نوروز سال 1635 م. / 1044 هجری قمریبر آن تخت جلوس کرد. این تخت که از نوادر تحف و آثار بوده مورد شرح و تفصیل مورخان و شعرای نامی آن زمان قرارگرفته است. بر اثر هنرپروری و ذوق و قریحۀ شاه جهان بوده است که شعرای برجستۀ ایرانی بدربار هند مهاجرت می کرده اند از جملۀ آنها که می توان نام برد صائب تبریزی است که قصیده ای در تاریخ جلوس شاه جهان سروده است و کالای سخن او در دربار شاه جهان خریدار داشته است. ابوطالب کلیم همدانی یا کاشانی در نزد شاه جهان و دربار او مقام والایی داشت. محمدقلی سلیم طهرانی در عهد این پادشاه از ایران بهند مهاجرت کرد و در نزد نواب اسلام خان وزیر اعظم معزز و محترم میزیست. قدسی مشهدی که لقب ملک الشعراء شاه جهان را داشت. و بالاخره دربار شاه جهان زمینۀ بسیار مستعدی جهت پرورش زبان و ادبیات فارسی بود. و در عهد همین شاه ترکیب و پیوند دو زبان هندی و فارسی که در قرن چهارم هجری در لاهور شروع شده بود در قرن یازدهم بحد کمال رسید. درباره علاقۀ شاه و ملکه بزبان فارسی داستانهایی نقل می کنند از جمله، اینکه شاه جهان روزی این مصراع را گفت: آب از هوای روی تو می آید از فرسنگها ملکه ممتاز محل بالبدیهه آن را جواب داد: وز هیبت شاه جهان سرمیزند بر سنگها. همینطور فرزندان شاه جهان، شاهزاده محمد شکوه و جهان آرا بیگم و روشن آرا بیگم که تحت تأثیر محیط شعر و ادب فارسی دربار قرار گرفته بودند. در سال 1658 میلادی اورنگ زیب شاه جهان را معزول کرد و خود به جای پدر به سلطنت نشست. رجوع به سرزمین هند تألیف حکمت ص 50، 93، 94، 109، 120، 119، 131، 125، 133، 134، 140، 125، 540، 148، 159 و لاروس شود
رفیعالدوله از سلسلۀ بابری و از نواده های امیرتیمور گورکان است و در سال 1131 هجری قمری / 1719 میلادی حکومت می کرده است. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 442 و گورکانیان هند شود
رفیعالدوله از سلسلۀ بابری و از نواده های امیرتیمور گورکان است و در سال 1131 هجری قمری / 1719 میلادی حکومت می کرده است. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 442 و گورکانیان هند شود
دخت جهانگیرخان نایب السلطنه در هوپال هند از جانب دولت انگلیس. مادر او سکندر بیگم در سال 1254 بدنیا آمد و با سیدمحمد صدیق حسینخان ازدواج کرد. پس از مرگ پدر در سال 1285 بجای او نشست و از طرف ویکتوریا ملکۀ انگلستان لقب ’تاج هندوستان’ به وی اعطا شد و دیوان شعر دارد. (از الذریعه ج 9 ص 496)
دخت جهانگیرخان نایب السلطنه در هوپال هند از جانب دولت انگلیس. مادر او سکندر بیگم در سال 1254 بدنیا آمد و با سیدمحمد صدیق حسینخان ازدواج کرد. پس از مرگ پدر در سال 1285 بجای او نشست و از طرف ویکتوریا ملکۀ انگلستان لقب ’تاج هندوستان’ به وی اعطا شد و دیوان شعر دارد. (از الذریعه ج 9 ص 496)
نام شهر دهلی است که در قرن هفدهم معروف گشت. (سرزمین هند ص 48، 117، 373). نام دهلی. (مجمل التواریخ گلستانه ص 3) (از لغت محلی شوشتر خطی). لقب این شهر، دارالخلافه است. (یادداشت مؤلف)
نام شهر دهلی است که در قرن هفدهم معروف گشت. (سرزمین هند ص 48، 117، 373). نام دهلی. (مجمل التواریخ گلستانه ص 3) (از لغت محلی شوشتر خطی). لقب این شهر، دارالخلافه است. (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. دارای 153 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، برنج و لوبیا است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. دارای 153 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، برنج و لوبیا است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
تیمورخان پسر آلافرنگ بن گیخاتو (عزالدین) است که بوسیلۀ شیخ حسن بزرگ در تاریخ ذی الحجۀ 739 هجری قمری به ایلخانی منصوب گردید و خواجه شمس الدین زکریا نیز وزارت او را داشت. شاه جهان در سال ذی الحجۀ 740 هجری قمری معزول گشت. (تاریخ مغول عباس اقبال ص 358)
تیمورخان پسر آلافرنگ بن گیخاتو (عزالدین) است که بوسیلۀ شیخ حسن بزرگ در تاریخ ذی الحجۀ 739 هجری قمری به ایلخانی منصوب گردید و خواجه شمس الدین زکریا نیز وزارت او را داشت. شاه جهان در سال ذی الحجۀ 740 هجری قمری معزول گشت. (تاریخ مغول عباس اقبال ص 358)
قطب الدین پسر سیورغتمش است که پس از مرگ مظفرالدین محمد بسال 702 هجری قمری حکومت کرمان از طرف غازان خان مغول بنام وی صادر گردید. پس از مرگ محمدشاه غازان خان و الجایتو، شاه جهان از دادن مالیات به وی خودداری کرد سلطان محمد الجایتو او را احضار کرد، اما از تقصیر او درگذشت ولی او دیگر روی سلطنت کرمان را ندید و تسلط قراختای بر کرمان در سال 703 ه. ق. به او ختم شد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام، تاریخ مغول ص 410 و تاریخ کرمان ص 173 و حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 272 و از سعدی تا جامی ص 52 شود
قطب الدین پسر سیورغتمش است که پس از مرگ مظفرالدین محمد بسال 702 هجری قمری حکومت کرمان از طرف غازان خان مغول بنام وی صادر گردید. پس از مرگ محمدشاه غازان خان و الجایتو، شاه جهان از دادن مالیات به وی خودداری کرد سلطان محمد الجایتو او را احضار کرد، اما از تقصیر او درگذشت ولی او دیگر روی سلطنت کرمان را ندید و تسلط قراختای بر کرمان در سال 703 هَ. ق. به او ختم شد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام، تاریخ مغول ص 410 و تاریخ کرمان ص 173 و حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 272 و از سعدی تا جامی ص 52 شود
میرشمس الدین شاه جهان آبادی. از گویندگان قرن دوازدهم هجری و فاضلی فقیرمنش و شاعری نیکوروش بود و خود را از بنی عباس می دانست. آخر به لباس فقر ملبس گشت. بیت زیر از اوست: نالۀ مرغ قفس می برد از کار مرا که از این پیش دلی بودگرفتار مرا. (از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 386 و فرهنگ سخنوران). رجوع به همان دو مأخذ شود
میرشمس الدین شاه جهان آبادی. از گویندگان قرن دوازدهم هجری و فاضلی فقیرمنش و شاعری نیکوروش بود و خود را از بنی عباس می دانست. آخر به لباس فقر ملبس گشت. بیت زیر از اوست: نالۀ مرغ قفس می برد از کار مرا که از این پیش دلی بودگرفتار مرا. (از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 386 و فرهنگ سخنوران). رجوع به همان دو مأخذ شود
یا رسای شاه جهان آبادی. محمدتقی. از گویندگان هندوستان و جغتایی الاصل است و در شاه جهان آباد بدنیا آمد و نزد حاکم لکهنو تقربی یافته است. رسا بعد به فیض آباد رفت و بسال 1223 هجری قمری در آنجا درگذشت. بیت زیر ازوست: شبی که نالۀبیتابیم خروش کند فلک ز برق سرانگشت خود به گوش کند. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور و نتایج الافکار چ بمبئی صص 287- 288 و صبح گلشن چ هندوستان ص 174 شود
یا رسای شاه جهان آبادی. محمدتقی. از گویندگان هندوستان و جغتایی الاصل است و در شاه جهان آباد بدنیا آمد و نزد حاکم لکهنو تقربی یافته است. رسا بعد به فیض آباد رفت و بسال 1223 هجری قمری در آنجا درگذشت. بیت زیر ازوست: شبی که نالۀبیتابیم خروش کند فلک ز برق سرانگشت خود به گوش کند. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور و نتایج الافکار چ بمبئی صص 287- 288 و صبح گلشن چ هندوستان ص 174 شود
شاه جهان بن سلطان جلال الدین سورغتمش بن قطب الدین. بعد از عم زاده به سلطنت کرمان رسید و دو سال و نیم و چند روز پادشاهی کرد و زندگانی بر نهج راستی نداشت. اکابر کرمان را بی گناهی مؤاخذت کردی و بعضی را بکشت و در ادای مال دیوان تقصیر نمود بر حکم یرلیغ اولجایتو سلطان به حضرت آمد و اجازت مراجعت نیافت. تامدت چند سال قطب الدین شاه جهان قناعت پیشه کرد و در شیراز پیش زن پدر خانه زاده کرد و چنین میبود تا وفات کرد و او را به کرمان آوردند و در مدرسه پدرش دفن کردند. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 535 و 625 و 667)
شاه جهان بن سلطان جلال الدین سورغتمش بن قطب الدین. بعد از عم زاده به سلطنت کرمان رسید و دو سال و نیم و چند روز پادشاهی کرد و زندگانی بر نهج راستی نداشت. اکابر کرمان را بی گناهی مؤاخذت کردی و بعضی را بکشت و در ادای مال دیوان تقصیر نمود بر حکم یرلیغ اولجایتو سلطان به حضرت آمد و اجازت مراجعت نیافت. تامدت چند سال قطب الدین شاه جهان قناعت پیشه کرد و در شیراز پیش زن پدر خانه زاده کرد و چنین میبود تا وفات کرد و او را به کرمان آوردند و در مدرسه پدرش دفن کردند. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 535 و 625 و 667)
دهی از دهستان های نه گانه بخش داراب شهرستان فسا، دارای 1600 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات، محصول آن غلات، پنبه، خرما و حبوبات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز، دارای 139 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و برنج است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز، دارای 403 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و صیفی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی از دهستان سمسام بخش رودسر شهرستان لاهیجان، دارای 350 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی از دهستان های نه گانه بخش داراب شهرستان فسا، دارای 1600 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات، محصول آن غلات، پنبه، خرما و حبوبات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز، دارای 139 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و برنج است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز، دارای 403 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و صیفی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی از دهستان سمسام بخش رودسر شهرستان لاهیجان، دارای 350 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لقب دختر شاهرخشاه پسر رضاقلی میرزا پسر نادرشاه و مادر محمدقلی میرزای ملک آرا. دومین فرزند فتحعلی شاه. (حاشیۀ سبک شناسی ج 3 ص 397) لقب شهربانو دخت یزدگرد همسر امام حسین بن علی علیه السلام و مادر حضرت زین العابدین سجاد (ع). (یادداشت مؤلف)
لقب دختر شاهرخشاه پسر رضاقلی میرزا پسر نادرشاه و مادر محمدقلی میرزای ملک آرا. دومین فرزند فتحعلی شاه. (حاشیۀ سبک شناسی ج 3 ص 397) لقب شهربانو دخت یزدگرد همسر امام حسین بن علی علیه السلام و مادر حضرت زین العابدین سجاد (ع). (یادداشت مؤلف)
شاهی که ممتاز از شاهان دیگر باشد که بارزتر و و برتر از شاهان باشد. که بر شاهان خرد سمت سروری داشته باشد. شاهانشاه. شهنشاه. شاهنشه. شاهانشه: که با شاه شاهان فلک داد کرد دل خان خانان بدو شاد کرد. نظامی. چو رخت از بر کوه برد آفتاب سر شاه شاهان درآمد بخواب. نظامی. وگر باشد ای یار فرخنده خوی بجز شاه شاهان تو دیگر مجوی. سعدی. رجوع به شاهنشاه شود
شاهی که ممتاز از شاهان دیگر باشد که بارزتر و و برتر از شاهان باشد. که بر شاهان خرد سمت سروری داشته باشد. شاهانشاه. شهنشاه. شاهنشه. شاهانشه: که با شاه شاهان فلک داد کرد دل خان خانان بدو شاد کرد. نظامی. چو رخت از بر کوه برد آفتاب سر شاه شاهان درآمد بخواب. نظامی. وگر باشد ای یار فرخنده خوی بجز شاه شاهان تو دیگر مجوی. سعدی. رجوع به شاهنشاه شود
منسوب به شاه جان، نام مرو که پایتخت خراسان بوده است، (دزی ج 1 ص 717) : شمس المعالی دو هزار مرد از کردان شاهجانی بمدافعت او فرستاد تا او را از آن حدود ازعاج کردند، (ترجمه تاریخ یمینی)، رجوع به شاه جان شود
منسوب به شاه جان، نام مرو که پایتخت خراسان بوده است، (دزی ج 1 ص 717) : شمس المعالی دو هزار مرد از کردان شاهجانی بمدافعت او فرستاد تا او را از آن حدود ازعاج کردند، (ترجمه تاریخ یمینی)، رجوع به شاه جان شود
ظاهراً به پارچه های لطیفی که از مرو بدست می آمده است اطلاق شده و در قرن دهم این کلمه بطور مطلق به معنی قماش لطیف بکار رفته است، (دزی ج 1 ص 717 بنقل از لطایف ثعالبی ص 119)
ظاهراً به پارچه های لطیفی که از مرو بدست می آمده است اطلاق شده و در قرن دهم این کلمه بطور مطلق به معنی قماش لطیف بکار رفته است، (دزی ج 1 ص 717 بنقل از لطایف ثعالبی ص 119)
شه جان، نام جایی است که آن را مرو گویند و شهجان نیز خوانند، (شرفنامۀ منیری)، نام ولایت مرو باشد، (جهانگیری)، نام ولایت مرو باشد و مرو شهری است قدیم از خراسان، (برهان قاطع)، مؤلف انجمن آرا نویسد: مرو را گویند آن را مرو شه جان نیز گفته اند، مرو اعظم بلاد خراسان بود و در میان مرو و نیشابور هفتاد فرسخ است و تا سرخس سی فرسخ و تا بلخ یکصد و دوازده فرسخ وگفته اند که شاهجان و شهجان از برای جلالت مرو گفته اند که بمنزل جان پادشاه است و ظن من این است که مرو شاه جهان بوده نه شاه جان است و حدیث نبوی در تعریف مرو مروی است و گفته اند بنای آن از ذوالقرنین بود وتهمورس آن را عمارت کرده و هعای بنت اردشیر بهمن در آنجا بناها کرده و در اسلام بریده بن الخصیب صحابی آنجا را تصرف کرده و همانجا درگذشته و مدفون گشته است و مدتها دارالملک مأمون عباسی و سلاطین سلاجقه بود و سلطان سنجر در آنجا مدفون است و خزاین متعدد بر جامع آن موقوف بوده است، و در ورود لشکر تاتار خرابی بسیار دید و منهدم شده است و در این روزگار در تصرف امرای بخارا است، (انجمن آرا) (آنندراج)، و امروزه جزء روسیۀ است: شد آواز نشاط و شادکامی ز مرو شاه جان تا بلخ بامی، نظامی، رجوع به مرو و مروشاهجان شود
شه جان، نام جایی است که آن را مرو گویند و شهجان نیز خوانند، (شرفنامۀ منیری)، نام ولایت مرو باشد، (جهانگیری)، نام ولایت مرو باشد و مرو شهری است قدیم از خراسان، (برهان قاطع)، مؤلف انجمن آرا نویسد: مرو را گویند آن را مرو شه جان نیز گفته اند، مرو اعظم بلاد خراسان بود و در میان مرو و نیشابور هفتاد فرسخ است و تا سرخس سی فرسخ و تا بلخ یکصد و دوازده فرسخ وگفته اند که شاهجان و شهجان از برای جلالت مرو گفته اند که بمنزل جان پادشاه است و ظن من این است که مرو شاه جهان بوده نه شاه جان است و حدیث نبوی در تعریف مرو مروی است و گفته اند بنای آن از ذوالقرنین بود وتهمورس آن را عمارت کرده و هعای بنت اردشیر بهمن در آنجا بناها کرده و در اسلام بریده بن الخصیب صحابی آنجا را تصرف کرده و همانجا درگذشته و مدفون گشته است و مدتها دارالملک مأمون عباسی و سلاطین سلاجقه بود و سلطان سنجر در آنجا مدفون است و خزاین متعدد بر جامع آن موقوف بوده است، و در ورود لشکر تاتار خرابی بسیار دید و منهدم شده است و در این روزگار در تصرف امرای بخارا است، (انجمن آرا) (آنندراج)، و امروزه جزء روسیۀ است: شد آواز نشاط و شادکامی ز مرو شاه جان تا بلخ بامی، نظامی، رجوع به مرو و مروشاهجان شود
میرزاامام وردی بیک. اصلش از ایران است و در شاهجهان آبادمتولد شد و هم بدانجا نشو و نما یافته و در سخن سنجی طبعی موزون و فکری خوش داشت و مشق سخن به خدمت شمس الدین فقیر میگذرانید و در خوشنویسی، علم موسیقی و فن تیراندازی هم مردی خوش سلیقه بود چون نسبت ارادت به خدمت شاه واصل داشت بهمان سبب واصلی تخلص کرد و با نواب شیرافکن خان باسطی در لکهنو بخوبی زندگی میکرد ودر اواخر قرن دوازدهم درگذشت. این چند بیت ازوست: خوش آن نشاط که در پای خم ز هوش روم برون ز میکده همچون سبو به دوش روم. # هزارساله بروی تو گر نظاره کنم چو یک نظر روی از دیده سینه پاره کنم. (از تذکره نتایج الافکار ص 769)
میرزاامام وردی بیک. اصلش از ایران است و در شاهجهان آبادمتولد شد و هم بدانجا نشو و نما یافته و در سخن سنجی طبعی موزون و فکری خوش داشت و مشق سخن به خدمت شمس الدین فقیر میگذرانید و در خوشنویسی، علم موسیقی و فن تیراندازی هم مردی خوش سلیقه بود چون نسبت ارادت به خدمت شاه واصل داشت بهمان سبب واصلی تخلص کرد و با نواب شیرافکن خان باسطی در لکهنو بخوبی زندگی میکرد ودر اواخر قرن دوازدهم درگذشت. این چند بیت ازوست: خوش آن نشاط که در پای خم ز هوش روم برون ز میکده همچون سبو به دوش روم. # هزارساله بروی تو گر نظاره کنم چو یک نظر روی از دیده سینه پاره کنم. (از تذکره نتایج الافکار ص 769)